استقلال قهرمان

پایگاه طالاع رسانی باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال

استقلال قهرمان

پایگاه طالاع رسانی باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال

بمبی که این بار بر علیه حاجی فتح الله زاده ترکید

بمبی که این بار بر علیه حاجی فتح الله زاده منفجر شد
گفتگویی سراسر جنجالی با مدیر کمیته مشوقین و سخنگوی پیشین کانون هواداران استقلال:فتح الله زاده وقتی به استقلال آمد تنها یک هیلمن داشت
او کجا لیسانس گرفت که حالا دکترا بگیرد؟!
حاجی به اسم کمپ زمین می گرفت و تجاری می ساخت و می فروخت!
آقای فتح الله زاده یک اختلال روانی دارد به اسم وسواس!
بازیکنان بسیاری در فوتبال ما هستند که از آنها بهره کشی جنسی شده است!

http://www.parsfootball.com/thumbnail.php?file=Shahrokh_Khosravi_483746737.jpg&size=article_medium
 توجه :
1-گفتگویی که در ادامه می آید در اواخر فروردین ماه 90 با شاهرخ خسروی سرپرست پیشین کمیته مشوقین باشگاه استقلال صورت گرفته و فایل صوتی آن نزد خبرگزاری پارس فوتبال موجود می باشد . این مصاحبه توسط مانی غفار به همکاری ایرج طالع صرفا برای خبرگزاری پارس فوتبال گرفته شده و هرگونه انتشار آن تنها با ذکر منبع بلامانع است .
شایان ذکر است که بدلیل طولانی بودن این مصاحبه ، این مصاحبه در سه قسمت انتشار می یابد .
 2- خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام به عنوان رسانه ای که همواره آزادی بیان را سرلوحه خود قرار داده است ، این حق و فرصت را در اختیار افرادی که به هر نوع در این گفتگو نامی از آنها برده شده است قرار می دهد تا چنانچه مدرکی دال بر تایید یا رد صحبتهای صورت گرفته در این گفتگو دراختیار دارند ارائه نمایند.

بقیه گزارش در ادامه مطلب

 پیش از آغاز:

شاهرخ خسروی کیست؟

آنهایی که فوتبال را جدی تر دنبال می کنند به خوبی وی را می شناسند .خسروی فوق لیسانس روانشناسی بالینی ؛ یکی از تنها لیدرهای تحصیل کرده فوتبال ایران، لیدر اسبق باشگاه استقلال، اولین سرپرست کمیته مشوقین باشگاه استقلال ، معاون و سخنگوی پیشین کانون هواداران باشگاه استقلال ، مسئول غرفه های مطبوعاتی باشگاه استقلال ، همیار حراست سازمان تربیت بدنی ، عضو کمیته ویژه مشوقین تیم های ملی و نویسنده ورزشی است که به جهت سوابقی که دارد به نوعی تبدیل به صندوقچه تاریخ شفاهی باشگاه استقلال در این دو دهخ اخیر شده است. گفتگو با این مخزن الاسرار می تواند حاوی نکات جالب و در عین حال عجیبی باشد که موجبات شگفتی هواداران فوتبال به جهت حوادث پشت پرده فوتبال را فراهم بنماید.

 

اپیزود اول :

 

مانی غفار : از کانون هواداران استقلال شروع کنیم . چند سال در  کانون  مسوولیت داشتید ؟ چه گونه شروع شد ؟ خودتان از کانون جدا شدید؟ استعفا دادید یا مجبور به استعفا شدید؟!

 ولله کانون هوادارانی وجود نداشت ، در سال 76 آقای فتح الله زاده خیلی اصرار داشت که هوادارها سازماندهی شوند تا بتوانندآنها را کنترل کنند ، نه اینکه بخواهند کار فرهنگی بکنند . ما یک سهراب داشتیم که این سواد علمی چنین کارهایی را نداشت و یک افشار داشتیم که او هم تقریبا مثل سهراب بود . تنها کسی که می توانست و قدرت سازماندهی را داشت از نظر آقای فتح الله زاده ، من بودم . ایشان گفت که ده پانزده نفر از بچه های فعال را جمع کن و براورد بودجه ای انجام بده تا اینها تحت نظر خودمان باشند و اینها پراکنده ، هرروز یه چیزی در ورزشگاه نگویند چون اگر اینها زیر بیرق ما باشند و ما به آنها حقوق بدهیم  می توانیم کنترلشان کنیم .

از همانجا من و سهراب و افشار رفتیم در لیست حقوق بگیران باشگاه استقلال و ما شدیم مزد بگیر رسمی باشگاه استقلال . یعنی بعد هر بازی یه حق الزحمه ای ما می گرفتیم و آن هم مثلا بعد از هر بازی صد هزار تومان بدست من می دادند و من با تشخیص خودم به هر لیدری که در گروه ما بود یک مقداری از این مبلغ را می دادم . که از دو هزار تومان تا 10 هزار تومان بود .

بعد تا سال 83 که من با آقای قریب درگیر شدم که سر فروش استقلال بود ، یک پرچم بزرگ هم در استادیوم زدیم که استقلال فروشی نیست که قضیش هم این بود که ما به آقای قریب گفتیم ، آقا چرا استقلال رو می خواهید بفروشید ؟ ایشان هم گفت به شما ربطی ندارد و هیئت مدیره اختیار دارد . گفتیم مگه تیم مال پدر هیئت مدیرست ؟ گفت که شما یه مشت لات بی سواد و اوباش هستید و ... از این داستان ها . البته یه پرانتزی باز کنم که آقای قریب را موفق ترین مدیر استقلال می دانم . حداقل تا 20 سال گذشته که من به خوبی از تیم اطلاع دارم.

به هر حال دوستان در کانون هواداران باشگاه استقلال  گفتند که بروید یک پرچم بیاورید و رویش بنویسید که استقلال فروشی نیست و ما هم اینکار را کردیم و آقایان رایزنی کردند با حراست سازمان که مارا به ورزشگاه ممنوع الورود کردند. ما را هفت بار ممنوع الورود کردند که ما هم هفت بار ممنوع الورودی خود را لغو کردیم .

کار غیر قانونی ای بود .کاری که باید با دستور قضایی انجام می شد با لابی آقایان و رایزنی هاشون با حراست سازمان تربیت بدنی و مدیر کل وقت جناب آقای محمد پور می کردند که بعدا مشخص شد آقای محمد پور به هر حال درگیری هایی داشته (  در اینجای مصاحبه خسروی سکوت می کند  ، گویا حرفی را می خورد . )

از این طرف سردار سعادتی مسوول کانون هواداران باشگاه استقلال  پشت صحنه ، چون آقای محمدپور آمده بود و جانشین وی شده بود خیلی دل خوشی نداشت  ؛ مارا آقای محمد پور ممنوع الورود می کرد و خوب لابی های سردار سعادتی قوی تر بود و باعث می شد ما ممنوع الوردیمان کنسل هر بار بشود.

به هر حال در سال 83 از کانون خارج شدم. در سال 84 یک تصادف خیلی سنگین کردم که خانه نشین شدم و خیلی از آقایان به ملاقاتم آمدند، که مثلا آقای فتح الله زاده و قلعه نویی و اولیایی و نیکبخت واحدی و خیلی از افراد دیگر به ملاقاتم آمدند که خب باعث می شد من هم خیلی روحیه بگیرم ولی از یک جهت هایی هم از من سوءاستفاده می شد ، مثلا آقای فتح الله زاده یک روز آمد ملاقات من  یه پاکتی را گذاشت زیر سرم و گفت شاهرخ این هدیه شخصی من هست . به کسی ربطی ندارد و به کسی هم نگو که مدیونی . فردا پانزده روزنامه  می نویسند که فتح الله زاده رفته ملاقات شاهرخ و سه میلیون هم کمک کرده اشت .

در سال 82 من وانشناسی قبول شدم در دانشگاه رودهن یک مقدار کمرنگ شدم به خاطر درسم ، در 83 که درگیر شدیم بیشتر به درس نزدیک شدم و در 84 هم که گفتم تصادف شدیدی کردم که تا اواخر سال 85 روی ویلچر بودم  در سال 86 آقای مهدیزاده رئیس وقت کانون هواداران استقلال ، من و مرحوم جورابلو را صدا کرد در دفترش در خیابان نیایش و گفت جمع شوید تا دوباره کانون هواداران استقلال را سازماندهی کنیم. به من گفت تو می توانی سازماندهی کنی و داوود هم می تواند رهبری بکند . حکم را هم به اسم ما زد تا اینکه یکی دو روز بعد آقای فتح الله زاده حکم را وتو کرد و گفت که شاهرخ نباشد . گفتند چرا ؟ گفته بود که شاهرخ خیلی چیزها از ما می داند و آدمی نیست که اگر عصبی بشود نگه دارد و سازش کند . اگه می تواند سازش کند بسم الله و حتی یکبار من را خواست دفترش و گفت مثل سابق نباش ، من هم گفتم ما کانون هواداران استقلالیم نه باشگاه استقلال ، ما باید حرف مردم را بزنیم شما خیلی از رانت ها را به واسطه باشگاه استقلال گرفتید .

ایشان سال اولی که آمد استقلال یک هیلمن زرد داشت که ما هل می دادیم ، به ناصر خان حجازی التماس می کرد که برویم باهم لباس بخریم . حالا بالاخره دکترایشان هم محترم است چون هیچ کجا قبول نمی کنند ولی باید ببینیم لیسانسشان را از کجا گرفتند که حالا دکترایشان را دارند می گیرند .

به هر حال در سال 88 آقای فتح الله زاده از من دعوت به کار کرد که یک هفته ای گذاشت من را  معاون اجرائی یا همون مسئول ورزشگاه مرغوبکار منصوب کرد . بعد از آن فتح الله زاده یک مقدار [ برای تحمیل نظرت خود ]  فشار آورد ، از آن طرف هم داوود جورابلو را خواست و گفت لیدرهای خودت را جمع کن و در جلسه معارفه بگو ما با شاهرخ نمی توانیم کار کنیم و ... از آن طرف هم به سردار سعادتی گفت اگر قصد همکاری با شاهرخ را داری استعفا بده  . سردار سعادتی هم چون پست و مقامش را دوست داشت ماند و به این ترتیب باز ما را  کنار گذاشتند .به هر صورت ما برای آنها تبدیل به مهره خطرناکی شده بودیم و هستیم و هنوز که هنوز هست اطلاعات ما می تواند برکنارشان کند یا حتی سمتها و مجوز نشریاتی که دارند را از آنها بگیرد . در هرصورت بنده  6 سال مسوول کانون هواداران استقلال بودم .

 

 

ایرج طالع : آقای خسروی ، طبق گفته های خودتان ، شما زمان آقای فتح الله زاده روی کار آمدید . اینکه می گویید یک مهره خطرناک برای آقای فتح الله زاده ،یعنی چه؟!

ببینید ، آقای فتح الله زاده یک استراتژی دارد و یک ایدئولوژی .

ایشان می گوید  که من اسم بچه ام را رستم نمی گذارم که خودم هم ازش بترسم . خوب ما رفت و آمدی که داشتیم می دیدیم که مجوز زمین می گرفتند در شمال که کمپ استقلال بسازند روی آن مکان های تجاری می ساختند و می فروختند. ما مسائلی را می دانیم که ایشان  چه رانت هایی می گرفتند و چه لابی هایی می کردند .

ایرج طالع : یعنی شما می گید آقای فتح الله زاده رانت خوا راست ؟

صد در صد ! اگر نه می تواند  اقامه دعوی بکند در دادگاه و من می توانم بیایم شهادت بدهم . به هر حال  آدم به خاطر رفت و امد ها یک سری اطلاعات را می داند .

مثلا ما دوتا منشی داشتیم در باشگاه استقلال که هنوز هم هستند . به نام خانم "م"  و " ج" . که خانم  " ج " الان هم همسر آقای " ن" هستند که آقای نوجوان برادر زاده آقای فتح الله زاده هستند . این دو خانم به کمک آقای دیگری از کلیه اسناد عکس و کپی می گرفتند و به همین دلیل از تمام زیر و رو های باشگاه اطلاع پیدا می کردند و نتیجه اش این شد که خانم ایکس در شهرک غرب خانه خریدند . خانم ایگرگ هم از نازی آباد رفتند به جنت آباد !

ایرج طالع : یعنی احتمال از بین رفتن یا مفقود شدن اسناد وجود دارد ؟

مفقود شده و از بین هم رفته و فروخته شده .است.

ایرج طالع : به چه مبلغی ؟

مبلغش را خودشان می دانند ولی انقدر هست که یک خونه با آن بخرند به قیمت 250 میلیون .به هر حال این ها یک طرف داستان هست ، طرف دیگر هم جایی هست که افرادی مثل  " ب – ا " که کفش فروش بود در کنار  پاساژ سعدی ؛ آمد معاون اجرایی شد و تیم های پایه ی مارا هم به لجن کشید . افرادی را که وارد کرد یا مشکل مالی داشتند ، مثل داماد خودش که به انها  نود میلیون پول داد تا به  بانک  بریزد و بعد این پول گم شد  و بعد هم یک شکایت هم کردند که به نظر من الکی بود و دوماه انداختنش زندان و خود آقای فتح الله زاده رفت و رضایت داد . این نود میلیون پول باشگاه استقلال بود یا نبود ؟ بعد چگونه تقسیم شد در بودجه باشگاه استقلال ؟

 

Esteghlal_FC_Fathollahzadeh_Shahrokh_Khosravi_Ali_Siah_221792811.jpg

 

( عکس از آلبوم شخصی شاهرخ خسروی ؛ از راست ، علی سیاه ، افشار ، شاهرخ ، فتح الله زاده )

آقای فتح الله زاده یک اختلال روانی دارد به اسم وسواس! این وسواس آدم ] بیمار [ را نا مطمئن می کند ، که این نا امنی روانی برای آدم می آورد . آقای فتح الله زاده فکر می کند اولین کسی که از وی انتقاد کند می آید تا وی به او یا پول بدهد  یا سمت  . من سه سال در باشگاه استقلال سمت نداشتم ولی از آقای فتح الله زاده حقوق می گرفتم .

ایرج طالع : به چه دلیلی ؟

ایشان می گفت کمک هزینه هست .

مانی غفار : من فکر می کنم بحث را ببریم به سمت تیم های پایه ، آقای خسروی ماجراهای تیم های پایه در سال گذشته را بگویید .

پارسال که آقای رجبی آمد،  آقای روشن خیلی اعتقاد داشت که ایشان آمده تا جایش را بگیرد . کشمکش هایی باهم داشتند ومصاحبه هایی داشتند و آقای روشن گفت  که در مسوولان تیمهای پایه ،]  به زور از خانواده ها[   برنج می گیرند ، ماهی می گیرند وبعد از آن هم آقای رجبی  در پاسخ گفت که  اینها چون منابعشون قطع شده  این حرفها را می زنند. در آن زمان من معاون اجرایی مرغوبکار بودم . درست در همان زمان در مطبوعات مطرح کردند که در مرغوبکار آزار جنسی می شود .

ایرج طالع : از طرف چه کسی ؟ از طرف روشن یا رجبی ؟

نه روشن و نه رجبی . ببینید ما یک لیدری داریم "الف"  که این را همآن وری ها بدشان می آید هم این طرفی ها. این کارش این هست که با تیم به شهرستان می رود ، دخترهای معصومی که دم هتل می ایند تا بازیکن ها را ببینند ، داخل اتاقها  می برد و داستان درست می کند . حتی در جام جهانی 2006 هم در آلمان با یک دختری در آنجا تا مسئله داشته بالا می گرفته پدر آن دخترمی آید و خلاصه بد جور کتکش می زند. ] ماجرایی که  همان وقت هم کلی صدا کرد [

از طرف دیگر این قضیهجنجال آزار جنسی در مرغوبکار را اگر بررسی کنیم  به اینجا می رسیم که فتح الله زاده داشت تلاش می کرد تا جورابلو و تیمش کاری کنند تا من "شاهرخ" حذف بشوم ، ای طرف هم روشن قصد داشت طی این ماجرا پنبه رجبی را بزند . من هم تا رسیدم اولین کاری که کردم با آن لیدر تسویه حساب کردم.

به هر حال نباید این مساله را از نظر دور داشت که این  آقای  رجبی  بودند که این لیدر را به  تست های  تیم های پایه که پارسال انجام می شد بردند . در این تست ها بود که ده هزار تومان به زور از خانواده ها می گرفتند . البته ده هزار تومان را می گفتند بریزید به حساب باشگاه ، ولی این چیزی که ما می دیدیم روزانه هفتاد- هشتاد نفر پولهایشان رو نقدا می دادند و آن آقای لیدر هم  می نوشت که مثلا  این پولها به حساب آکادمی باشگاه می رود در حالی که  به هر حال این پول ها در تراز مالی باشگاه نبود .

اتفاقاتی که رخ داد به این لیدر فرصتی را داد تا ]برای رفع اتهام از خودش[ مسائلی را رسانه ای کند که بله ، در مرغوبکار مسئولین مربوطه جدید نمی آیند تا از آزار جنسی جلوگیری کنند. فتح الله زاده هم این فرصت را گرفت ، خوب هم گرفت ، گفت که آقای سعادتی شما که شاهرخ را گذاشتید آنجا ، معلوم هست آنجا چکار می کند ؟ که آقای روشن هم به جهت مسائل خودش آن ها را زیاد کرد.

ولی من می خواهم بگویم اگر سال پیش آزار جنسی شده بود ، شاکی چه کسی بود ؟ متشاکیش چه کسی بود ؟ پروندش کو ؟

ایرج طالع : یعنی شما می خوهید بگویید اصلا وجود نداشته است ؟

نه!  من می گویم که اصلا وجود نداشته است . وقتی چنین داستان بزرگی هست مگر می شود اصلا کسی از کسی هم شکایت نکند ، در این قضیه سازمان های نظارتی و امنیتی و نظامی بالاخره ورود کردند . من از زبان سردار سعادتی شنیدم که گفت پلیس امنیت من را احضار کرده   که ما باید ببینیم به چه کسی آزار رسیده است ؟ در کدام تست ؟ به وسیله چه کسی ؟ خب دستگاه های نظارتی ورود کردند به این مسئله و چیزی پیدا نکردند ، نه شاکی ای بود و نه متشاکی !یک موج رسانه ای بود که می خواستند همدیگر را تخریب کنند ، این وسط هم ما قاطی این داستان ها شدیم .

مانی غفار : حالا اگر برگردیم به گذشته تیم های پایه که از چه زمانی شروع شد ، این داستان اصلا در گذشته هم نبوده است؟

من نمی توانم ردش بکنم . چیزی به شکل بهره کشی را شاید قبول بکنم ، مثلا ما مربی داشتیم که با تیم های امید قهرمان شد ، این مربی خودش یک دستیار داشت که ما دستیارش را گرفتیم با یک بازیکنی که کشاله پایش درد می کرد و رفته بود در دستشوئی که آقای کامرانی مدیر وقت مرغوبکار هم قضیه را می داند . این مربی رفته بود به این بازیکن گفته بود که تو کشالت درد می کند بیا من ماساژ بدهم تا خوب شود و همین مسئله داشت داستان درست می کرد که ما سر رسیدیم و گرفتیمش

یکی از بازیکنان یک بار به من گفت آقای "ف"  به من می گوید تو بدنت خراب است بیا ماساژت بدهم . این آقای " ف" یکی از کسانی بود که عامل بهره کشی جنسی بود  که چند سالی در استقلال بود و یه مدتی در عقاب بود و یه مدت در صنایع دورود بود . ما این مساله را به دستگاه های ذی ربط گفتیم ، شفاهی و کتبی حالا برخورد شده یا نه را نمی دانم .

مانی غفار : به کمیته انضباطی چطور ؟

به کمیته انضباطی به شخصه با مدارک و ادله رفتم و به آقای عبداللهی گفتم .

مانی غفار : چه کار کرد ؟

هیچی! نوشت و گفت بهت زنگ می زنم ، یه سال و نیم از این داستان گذشته است .

مانی غفار : با آقای شریفی چطور ؟

با ایشان هم تلفنی صحبت کردم ، گفتند که با آقای عبداللهی هماهنگ باش و ... خوب این داستان دارد ، در کل  آقای شریفی دنبال دوربین هستند . دنبال شهرت هستند .

ایرج طالع : ببینید آقای خسروی، ما اگر می خواهیم در ابعاد دیگر فوتبال هم صحبت کنیم و روی فقط این مساله گیر نکنیم . الان شما این مسائل را ادعا می کنید که آقای ایکس فلان کرد ، آیا شما مدارکی هم در این باره دارید ؟

ببینید ، بازیکنان زیادی هستند و الان که اسامی بزرگی هم دارند ؛ خوب اینها چه  بگویند ؟ منی که الان شدم فلانی  و یک بازیکن خیلی مشهور شده ام و ستاره لیگ برتر می شوم. چه چیزی می توانم بگویم؟!

 

ایرج طالع : یعنی شما می گویید بعضی بازیکنانی که در لیگ برتر هستند از آنها بهره کشی جنسی شده است؟

صد در صد ! ولی مدرکی نیست . حتی اگر خود بازیکن هم برود پیش قاضی و مسئله را بگوید ، چهار شاهد نیاز دارد .

ایرج طالع : یعنی شما می گویید جوانی که به عشق استقلال آمده از پایه های این تیم وارد این باشگاه بشود از او بهره کشی یا سو استفاده شده است ؟

بله ! برنج می گرفتند ، پول می گرفتند ؛ مثلا طرف از شمال می آمد ،از وی  دو تن برنج می گرفتند.از آن یکی ماهی می گرفتند ، یکی از از جنوب می آمد ، خرما می گرفتند . طرف  پدرش رئیس بانک بود از او  وام می گرفتند .  در تمام دنیا  سه تیم a و b و c وجود دارد و بر اساس حداقل های فنی در این تیمها  قرار می گیرد و ارتقا پیدا می کند ولی در اینجا طرف بیست میلیون داده و در تیم ثابت بازی می کند.

مانی غفار : من نظرم این هست که برویم باز نزدیک خود باشگاه استقلال ...

خوب بهتر نیست برویم سراغ این قضیه که از 2000 نفر به مبلغ 10000 تومان در سال گذشته گرفته شد و الان چند نفر از آن افراد که از آنها تست گرفته شد در تیم های پایه استقلال بازی می کنند ؟  پولهایی که سر تمرین می گرفتند خرج چه کردند ؟ بیایند بیلان بدهند که آقا این پولهایی که ما از بچه های سرتاسر ایران گرفتیم و دور زمین الکی آنها را چرخاندیم و به آنها هم خندیدیم را چه کردیم ؟

اگر شما من را به عنوان مدیر تیم های پایهمی گذارید  و من اشتباهی می کنم ، مسئولیتش گردن شمایی هست که من را برای این پست انتخاب کردید .

مانی غفار : بهتره برگردیم به اولین روزهای حضور شما در سال 76  . از استقلال و حضور شما . آن زمان که سرمربی منصور خان پورحیدری بودند.آن موقع که شما وارد شدید فضا چطور بود ؟

فضا که خوب بود ولی منصورخان پورحیدری که من خیلی ارادت هم به ایشان و هم ناصر خان حجازی دارم ، از نظر پرستیژ شخصیتی و رفتار من فکر نمی کنم کسی با شخصیت تر از منصورخان و ناصر خان باشه . اما منصور خان دوتا ایراد داشت که هنوزم هست .

اول محتاط بودن وی هست . دوم هم حرف شنوی از بازیکنان قدیمی. ..

ایرج طالع : البته از نظر من هم چیز بدی نیست که مثلا منصور پورحیدری تیم را ارنج می کند ، این را به جواد زرینچه هم بگوید و زرینچه نظرش را بدهد ، این یک جور کلاس مربی گری هست و شخصیت دادن به کاپیتان تیم ...

بگذارید توضیح بدهم. یک تمرین صادق ورمزیار توپ را خراب کرد ، منصورخان به وی گفت که "  این چه وضع تمرین کردنه ؟" ورمزیار زد زیر توپ و گفت من دیگه نمیام . فرداش دیدیم سر تمرین آمده است . منصورخان جرات برخورد ندارد ؛ دوتا مربی هم بخواهند با شخصیت عمل بکنند در ایران یکی جلال طالبی هست و یکی منصور خان ...

مانی غفار : شما در دوره سوکوموروخف هم بودید. وی چطور بود ؟

سوکو در دوره اولش خیلی عالی بود ولی دور دومش واقعا فاجعه بود . تیم را فرد دیگری ارنج می کرد و لیست را  به سوکو می دادند و می گفتند که اگر تیم جز این داخل زمین بشود، روی سکوها ما تیم را فحش می دهیم . یک روز آقای فتح الله زاده به من زنگ زد ، استقلال 3-2 باخته بود به سپاهان در تختی و به من گفت سریع بیا باشگاه .

گفت چه کسانی فحش می دادند ؟ گفتم همه ، از خودم بگیر تا بقیه ! گفت سردستشون کی بود ؟ گفتم خودم و علی سیاه . گفت شما که هیچی به هر حال ناراحت بودید .

ولی بعدا اسامیشون را بده تا بدهم از پا آویزانشان کنند .ما هم یک لیستی نوشتیم و سردسته آنها را هم نوشتیم علی سیاه و فردا صبح من داشتم از در باشگاه رد می شدم گفتم بروم یک سر هم بزنم ببینم چه خبر است ، رفتیم در دفتر حاجی دیدیم با علی سیاه جلسه گذاشته یک پولی هم جلوی علی سیاه هست . آخر مدیر عاملی که با علی سیاه جلسه بذاره ...

یه روز زمان ناصر خان استقلال باخت ، من تو دفتر فتح الله زاده بودم ، داشت از ترکیب ناصر خان انتقاد می کرد و یه بار هم به من می گفت که تا زمانی که من هستم ناصر خان در استقلال جایی ندارد . داشت ترکیب می چید که یک هو ناصر خان از درآمد  تو ؛ حاجی هم از ترسش برگه رو یک هو مچاله کرد و رنگش پرید ، ناصر خان گفت چیه ؟ من پریدم وسط حرفش و گفتم هیچی آقا ، اینهایی که داشتن اعتراض می کردن آخر بازی ، من اسامیشونو دادم به حاج آقا تا باهاشون برخورد کنند .

شما می توانید از داریوش یزدانی بپرسید . من یک بار رفتم دفتر حاجی و دیدم داریوش آنجاست و زمانی بود که بحث ترانسفراش داغ بود . به داریوش برگشت گفت تو رو می خواهم بفرستم فاینورد ایتالیا !!(فاینورد جدیدا از هلند رفته ایتالیا!)

یک چیز جالب تر بگویم ، استقلال باخت به من برگشت گفت ناصر خان خیلی بد ترکیب چیده بود گفتم  برای چی حاجی این حرف را می زنید ؟ گفت باید 2-4-5 می چید !!!

 آن اوایل که آمده بود ، حالا الان که دکتره !!!ولی واقعا هیچی بلد نبود . محمود فکری یک بازی خیلی خراب بازی کرد و استادیوم می گفت فکری حیا کن و فکری هم حرکت زشتی را انجام داد و تماشاچی تا آخر بازی فحشش داد ، فردا حاجی به من گفت کیا فحش می دادن ؟ گفتم حاجی همه ، فکر هم کار بدی کرد . گفت : " می گی چکار کنیم ؟"  گفتم کخ چند روز بگو نیاد سر تمرین مردم حساس شدن ، دو سه بازی هم بازیش ندهند همه چی آرام می شود .

در کل فتح الله زاده مدیریتش مبتنی بر پول هست ، پولش نباشد مدیریتی ندارد.مثلا ما با آقای " الف" قهرمان پایه ها شدیم. ایشان مدیر تیم های پایه بود ، بارها دیدم که ما در بازی 2-0 عقب بودیم و در رختکن مرغوبکار داور رو می کشید کنار و پولی می گذاشت توی جیبش و می رفتیم و یه پنالتی و دوتا آفساید نمی گرفت و ...

ایرج طالع : داور پول را می گرفت ؟

بله می گرفت . در رده جوانان و نوجوانان تهران در همان زمان ها . مثلا یکی از پیشکسوتان داوری ، آقای " م – م " ! این را من به چشم دیدم که آقای مدیر تیمهای پایه ما در یکی از بازی ها که دقیقا یادم نمی آید در چه مسابقاتی بود ، رفت و 50 هزار تومان تراول گذاشت توی جیب این داور . که ایشان هم دوتا پنالتی برای ما گرفت و یه آفساید هم ندید و ما 3-2 بردیم !

پایان قسمت اول( ادامه دارد)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد